نويسندگان
لینک دوستان

  می گن چرا انقدرتحت فشارش گذاشتی ؟ سکوت می کنم

می گن چرا نمی ذاری هرکاری که می خواد بکنه ؟ سکوت می کنم

می گن چرا اگر بهت توجه نکنه ازش دلخور می شی ؟ سکوت میکنم

می گن چرا وقتی می ره با یکی دیگه اشک می ریزی ؟ سکوت می کنم

می گن چرا تمام لحظه هات رو در حسرت با اون بودن خراب می کنی ؟ سکوت می کنم

می گن چرا همش به یاد خاطرات قدیمیت غصه می خوری ؟ سکوت می کنم

می گن چرا همه ی کارهاشو زیر نظرداری ؟ سکوت می کنم
می گن چرا در حسرت دیدنشی در صورتی که می دونی ناراحتت می کنه ؟ سکوت می کنم

می گن چرا از عالم بریدی چسبیدی به کسی که برات از یه نفرم نمی گذره ؟ سکوت میکنم

می گن چرا حاضر نیستی به کسی نه بگی که دلت رو همیشه می شکنه ؟ سکوت می کنم

می گن چرا واسش هر کاری می کنی در حالی که می دونی فراموش کاره ؟ سکوت می کنم

می گن چرا در برابر توهین و تمسخرش سکوت می کنی چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟

فریاد می زنم

چون دوسش داشتم........

[ یک شنبه 30 مهر 1391 ] [ 16:11 ] [ مهران مافی ]

  امشب یهو دلــــــــــــم کودتا کرد...
تو رو می خواســـــــــــت..
.
.
.
.
.
.
.
ســَـرَم رو کردم زیر ِ بالشت
آروم به دلـــــــــــم گفتم
خــــــــــفه شو....
دوره دموکراسی گذشته.... می زنم لهـــــــــت میکنم!!!!!!!!

[ یک شنبه 30 مهر 1391 ] [ 16:10 ] [ مهران مافی ]

  همیشه از آمدن “نـ” بر سر کلمات مـی ترسیدم !
نـ داشتن تو… نـ بودن تو
نـ ماندن تو…
کـاش اینبـار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبـری مـیداد از نـ رفتن تـو…
.

[ یک شنبه 30 مهر 1391 ] [ 16:9 ] [ مهران مافی ]

  مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم...!

[ یک شنبه 30 مهر 1391 ] [ 16:5 ] [ مهران مافی ]

  همیشه باران را جلوه گر زیبایی میدانستم..... 

اما ....

افسوس ....

که این باران زیبا هم مرا دل نداد و درک نکرد...

و نتوانست لحظه ای با دل غم دیده ی من

یار شود...

[ یک شنبه 30 مهر 1391 ] [ 16:3 ] [ مهران مافی ]

  همیشه بهت می گفتم :

اگر
روزی تو را با غریبه ای ببینم...

شهر را به آتش می كشم!!

حال بخاطر خیانتت

حتی حاضر نیستم

كبریتی روشن كنم

تا ببینم كجا هستی...!!!

[ یک شنبه 30 مهر 1391 ] [ 16:2 ] [ مهران مافی ]

 یه وقتایی 

یکی میشه همه ی زندگیت!

ولی......

هیج جای زندگیت حضور نداره..!!!!!

[ چهار شنبه 26 مهر 1391 ] [ 12:22 ] [ مهران مافی ]

  ایـن خــوب بــودنــهآ


مـَصـلـَحــَتـیـسـت ..!!!


گــآهـی بــهـتـَر اسـت


از حــآلــَم بـی خــَبــَر بــآشــی ...

[ چهار شنبه 26 مهر 1391 ] [ 12:20 ] [ مهران مافی ]
صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 53 صفحه بعد
درباره وبلاگ

تقديم به او كه نبود ولي حس بودنش بر من شوق زيستن داد .
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 136
بازدید دیروز : 81
بازدید هفته : 136
بازدید ماه : 640
بازدید کل : 23594
تعداد مطالب : 420
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1