|
ته دیگ “عشق اول” را هر چقدر که بسابی [ سه شنبه 23 آبان 1391
] [ 6:50 ] [ مهران مافی ] من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم … [ سه شنبه 23 آبان 1391
] [ 6:48 ] [ مهران مافی ] هرگز از بی كسی خویش مرنج ، [ سه شنبه 23 آبان 1391
] [ 6:47 ] [ مهران مافی ] غربت ديرينه ام را با تو قسمت ميكنم تا ابد با درد و رنج خويش خلوت ميكنم
من در اين ويرانه ها احساس غربت ميكنم [ سه شنبه 23 آبان 1391
] [ 6:45 ] [ مهران مافی ] تو را آرزو نخواهم کرد هیچ وقت تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی با دل خود نه با آرزوی من [ سه شنبه 23 آبان 1391
] [ 6:44 ] [ مهران مافی ] غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد گریه کردم ز فراغت گل من باور کن که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد [ سه شنبه 23 آبان 1391
] [ 6:43 ] [ مهران مافی ] چقدر خوشحال بود شیطان ؛ وقتی سیب را چیدم … [ سه شنبه 23 آبان 1391
] [ 6:38 ] [ مهران مافی ]
[ سه شنبه 23 آبان 1391
] [ 6:35 ] [ مهران مافی ] |
|
|||
[ ] [ ] |